ارزش بالاترین به بالاترینیها است... پارسال در چنین روزی دعوت نامه بالاترین به دستم رسید، حسابی ذوق مرگ! شدم. سریع ثبت نام کردم و بعد از ثبت نام داستان زندگی من در بالاترین شروع شد و تا به امروز ادامه دارد. بالاترین به من خیلی کمک کرده است تا بتوانم عقاید و اندیشههای خودم را با دیگران در میان گذاشته و بحث و تبادل نظر کنیم. بالاترین یک دوست و رسانه خوب برای من بوده است. یک تشکر ویژه از این لحاظ به بالاترین و مدیران آن بدهکارم. اما ارزشمندترین بخش بالاترین برای من کاربران بالاترین هستند.
کاربرانی که انرژی و زمان زیادی را صرف پیدا کردن مطالب خواندنی، نوشتن مطلب (وبلاگ نویسان)، ترجمه مطالب و تولید محتوا به شکلهای مختلف میکنند و با ارسال آن به بالاترین هم به بالاترین رونق میبخشند و هم دیگران را در داشتههای خود سهیم میکنند. زیبایی بالاترین همین است. مفهوم Social Bookmarking در دنیای وب و اینترنت.
یکی از اصلی ترین دلایل حضور و فعالیت من در بالاترین (فارغ از بحث اعتیاد و بالامعتاد بودن)، بالاترینیها یا همان کاربران بالاترین هستند. چون تنوع عقاید، اندیشهها، نوشتهها و لینکهای ارسالی و تلاش و زحمات کاربران باعث میشود که جامعه بالاترین یکنواخت نباشد و برای خیلی از افراد زمینه فعالیت در بخشهای مختلف وجود داشته باشد. البته قطعاً امکانات بیشتری مورد نیاز است که باید در برنامه کاری و توسعه بالاترین لحاظ شود و مورد توجه مدیران آن قرار بگیرد.
همکاری دو طرفه و تعامل کاربران بالاترین با تیم مدیریت بالاترین و بالعکس، راه پیشرفت این جامعه مجازی و شبکه اجتماعی است که باید هم توسط ما (بالاترینیها) و هم توسط مدیریت بالاترین مورد توجه قرار گیرد. به امید پیشرفت این رسانه خوب ایرانی و به امید پیشرفت و آزادی ایران عزیز...
۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه
۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه
دوستان گرامی! بلوچ و بلوچستان را تنها رها نکنید، ایران فقط تهران نیست
آن شعار فراموش نشدنی پارسال را یادتان هست؟ شعار زیبای ایرانی باغیرت، حمایت، حمایت... بلوچ هم ایرانی است... یکی از خودمان... پس لطفاً آرمانها وشعارهای خودمان را فراموش نکنیم... چه بسیار جوانانی که در سراسر ایران مانند ندا آقا سلطان بودند و برای آزادی ایران از جان خود گذشتند... دوستان سبزاندیش... بچههای خوب جنبش سبز... ایرانیان... ای انسانها... نمیدانم این قصه تلخ و سراسر غصه را از کجا شروع کنم... باز حادثه تلخی در زاهدان رخ داد و دوباره نگاهها به سمت یکی از فراموش شده ترین مناطق ایران جلب شد. منطقهای که مگر با چنین اخباری در صدر کانون توجهات بقیه مردم ایران قرار بگیرد. در غیر این صورت کسی به جزء مردم دردمند این منطقه و افرادی که از نزدیک درد و رنج بلوچ را دیده و لمس کردهاند، از این مردم و این منطقه نه خبری دارد و نه حالی میپرسد. شاید اگر بلوچ و بلوچستان را مظلومترین گروه و منطقه ایران بنامم، زیاد به بیراهه نرفته باشم.
سالهای سال است که بلوچ گرفتار تبعیض و ظلم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی و ... است. اما اصالت خودش یعنی ایران و ایرانی بودن را رها نکرده است. چون ایران را دوست دارد. چون خودش را ایرانی میداند. اما چنان بلایی بر سر این قوم متمدن، با فرهنگ و اصیل ایرانی آوردهاند که تن او را به شدت زخمی و مجروح کرده است. خیلی از جوانان و نوجوانان بلوچ، فرزندان رشید ایران زمین، گلهای تازه شکفتهای بودند که به دست نامردان روزگار و دشمنان ایران و ایرانی کشته و شهید شدهاند. درست مانند خواهر شهیدمان ندا آقا سلطان. چه بسیار مادرانی که در این منطقه داغدار فرزندان خود شدهاند و رنج، غم و اندوه از دست دادن فرزندان خود را تحمل میکنند. درست مانند مادر ندا.
در زمان جنگ ایران - عراق، جوانان زیادی از این استان و منطقه بدون هیچ چشم داشتی و به خاطر ایران به جبهههای جنگ رفتند. مانند بقیه مردم ایران. مانند خیلی از کسانی که آن روزها، از همه چیز خود برای ایران و ایرانی گذشتند. خیلی از دور افتاده ترین روستاهای این استان دارای چند شهید است. اما امروز همان روستا هیچ چیزی ندارد، به جزء تابلویی از نام شهیدان خود.
پارسال و در هنگام انتخاب، اکثریت مطلق مردم بلوچ، به خصوص جوانان آزاد اندیش بلوچ، سبز بودند و رأی سبز خود را همراه با بقیه مردم ایران نوشتند. بعد از بیست و دوم خرداد، مردم بلوچ به شدت پیگیر اخبار و حرکت آزادی خواهانه مردم تهران از طریق ماهواره و رسانههایی چون صدای آمریکا (VOA) و BBC بودند. همدلی و اتحاد بهترین، بزرگترین و ارزشمندترین کاری بود که از دست این مردم بر میآمد و آن را نسبت به سایر هموطنان خود به خصوص مردم تهران به خوبی نشان دادند. چه بسیار اشکهایی که با دیدن تصاویر صورت خونین و مظلوم ندا آقا سلطان و فیلم شهادت او، از چشمان خواهران و مادران بلوچ و هموطن ندا جاری شد... چه بسیار جوانان بلوچی که دوست داشتند، دست در دست مردم تهران، علیه ظلم و ستم مبارزه کنند و فریاد بزنند و ...
اما قصدم از نوشتن این مطلب چه بود. میخواستم بگویم که کوچکترین کاری که از دست ما بر میآید، این است که حداقل هموطنان بلوچ خود را در فضای مجازی و رسانههایی چون بالاترین تنها نگذاریم. به یادشان باشیم و اگر توانستیم در حمایت از ایشان هر کاری که از دستمان بر میآید، انجام دهیم و دریغ نورزیم. اینجاست که شعارهای زیبایمان معنی و مفهوم پیدا میکند: ایرانی باغیرت، حمایت، حمایت...
سالهای سال است که بلوچ گرفتار تبعیض و ظلم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی و ... است. اما اصالت خودش یعنی ایران و ایرانی بودن را رها نکرده است. چون ایران را دوست دارد. چون خودش را ایرانی میداند. اما چنان بلایی بر سر این قوم متمدن، با فرهنگ و اصیل ایرانی آوردهاند که تن او را به شدت زخمی و مجروح کرده است. خیلی از جوانان و نوجوانان بلوچ، فرزندان رشید ایران زمین، گلهای تازه شکفتهای بودند که به دست نامردان روزگار و دشمنان ایران و ایرانی کشته و شهید شدهاند. درست مانند خواهر شهیدمان ندا آقا سلطان. چه بسیار مادرانی که در این منطقه داغدار فرزندان خود شدهاند و رنج، غم و اندوه از دست دادن فرزندان خود را تحمل میکنند. درست مانند مادر ندا.
در زمان جنگ ایران - عراق، جوانان زیادی از این استان و منطقه بدون هیچ چشم داشتی و به خاطر ایران به جبهههای جنگ رفتند. مانند بقیه مردم ایران. مانند خیلی از کسانی که آن روزها، از همه چیز خود برای ایران و ایرانی گذشتند. خیلی از دور افتاده ترین روستاهای این استان دارای چند شهید است. اما امروز همان روستا هیچ چیزی ندارد، به جزء تابلویی از نام شهیدان خود.
پارسال و در هنگام انتخاب، اکثریت مطلق مردم بلوچ، به خصوص جوانان آزاد اندیش بلوچ، سبز بودند و رأی سبز خود را همراه با بقیه مردم ایران نوشتند. بعد از بیست و دوم خرداد، مردم بلوچ به شدت پیگیر اخبار و حرکت آزادی خواهانه مردم تهران از طریق ماهواره و رسانههایی چون صدای آمریکا (VOA) و BBC بودند. همدلی و اتحاد بهترین، بزرگترین و ارزشمندترین کاری بود که از دست این مردم بر میآمد و آن را نسبت به سایر هموطنان خود به خصوص مردم تهران به خوبی نشان دادند. چه بسیار اشکهایی که با دیدن تصاویر صورت خونین و مظلوم ندا آقا سلطان و فیلم شهادت او، از چشمان خواهران و مادران بلوچ و هموطن ندا جاری شد... چه بسیار جوانان بلوچی که دوست داشتند، دست در دست مردم تهران، علیه ظلم و ستم مبارزه کنند و فریاد بزنند و ...
اما قصدم از نوشتن این مطلب چه بود. میخواستم بگویم که کوچکترین کاری که از دست ما بر میآید، این است که حداقل هموطنان بلوچ خود را در فضای مجازی و رسانههایی چون بالاترین تنها نگذاریم. به یادشان باشیم و اگر توانستیم در حمایت از ایشان هر کاری که از دستمان بر میآید، انجام دهیم و دریغ نورزیم. اینجاست که شعارهای زیبایمان معنی و مفهوم پیدا میکند: ایرانی باغیرت، حمایت، حمایت...
۱۳۸۹ تیر ۱۹, شنبه
اعتیاد به بالاترین: من یک «بالامعتاد» هستم
حدود یک سال است که به بالاترین معتاد شدهام... نمیدانم چرا هر بار که به بالاترین سر میزنم و یا وارد آن میشوم (Log in)، فکر میکنم که مانند معتادی هستم که مشغول تزریق است و یا پای بساط منقل و وافور نشسته است... تا قبل از عضویت در بالاترین و زمانی که فقط خواننده مطالب این وب سایت بودم، همیشه با خودم میگفتم: مگر بالاترین چه چیز خاصی دارد که ملت برای عضویت و فعالیت در آن، سر و دست میشکنند؟ از میزان علاقه و فعالیت بعضی از کاربران تعجب میکردم. تا اینکه تصمیم گرفتم خودم هم وارد این گود شوم. یک دعوت نامه عضویت به دستم رسید و ثبت نام کردم. بعد از چند روز فعالیت تازه حساب کار دستم آمد و خودم هم گرفتار شدم! تبدیل به یکی از کاربرانی شدم که شاید میزان فعالیتم از نظر بعضی از دوستان، کاربران و خوانندگان به میزان زیادی افراطی است. شاید هم عادی باشد.
بارها غزل خداحافظی خواندهام و حتی به میزان چند روز، یک هفته، دو هفته و تا یک ماه در بالاترین فعالیت نکردهام. اما دوباره برگشتهام. البته بعضی از این وقفهها و عدم حضورها جنبه شخصی و نه ترک «اعتیاد به بالاترین» داشته است.
بالاترین و جامعه بالاترینی به بخشی از زندگی من و زندگی اینترنتی من تبدیل شده است. میزان علاقهای که به بالاترین دارم، به هیچ وجه قابل مقایسه با بقیه وب سایتها، وبلاگها و امکانات دنیای وب و اینترنت نیست. یعنی اعتیاد به وب سایتهایی مانند فیس بوک و امثال آن را مدتها است که کنار گذاشتهام. یا به این وب سایتها سر نمیزنم و یا هر چند ماه یک بار آن هم فقط برای جلوگیری از حذف و پاک شدن خودکار حساب کاربری به دلیل عدم فعالیت در آن وب سایت. اما از قرار معلوم جنس بالاترین خیلی خوب و مرغوب است و غیرقابل ترک کردن! دلیل اصلی اعتیاد من به بالاترین، میزان و حجم بالای اطلاعات و اخباری است که در این وب سایت ارسال میشود. یعنی تشنه این جنبه بالاترین هستم. به خصوص اینکه این اطلاعات را کاربران بالاترین تهیه میکنند. یعنی اعم از تولید محتوا که کار وبلاگ نویسان و صاحب نظران است، کار ترجمه و یا پیدا کردن نوشتهها، مطالب، عکسها، ویدیوها و سایر موارد. یک شبکه اجتماعی، یک وب سایت اشتراک گذاشتن محتوا و یک رسانه وب دو جذاب و دوست داشتنی.
شاید خیلی از کاربران و خوانندگان بالاترین مانند من باشند. حالا نه شبیه من، بلکه از جنبههای دیگر. به هر حال شاید روزی از بالاترین بروم و یا میزان فعالیت خود را متعادل و محدود کنم. اما فعلاً و در حال حاضر همین بالامعتادی را عشق است. اسیرتم...
بارها غزل خداحافظی خواندهام و حتی به میزان چند روز، یک هفته، دو هفته و تا یک ماه در بالاترین فعالیت نکردهام. اما دوباره برگشتهام. البته بعضی از این وقفهها و عدم حضورها جنبه شخصی و نه ترک «اعتیاد به بالاترین» داشته است.
بالاترین و جامعه بالاترینی به بخشی از زندگی من و زندگی اینترنتی من تبدیل شده است. میزان علاقهای که به بالاترین دارم، به هیچ وجه قابل مقایسه با بقیه وب سایتها، وبلاگها و امکانات دنیای وب و اینترنت نیست. یعنی اعتیاد به وب سایتهایی مانند فیس بوک و امثال آن را مدتها است که کنار گذاشتهام. یا به این وب سایتها سر نمیزنم و یا هر چند ماه یک بار آن هم فقط برای جلوگیری از حذف و پاک شدن خودکار حساب کاربری به دلیل عدم فعالیت در آن وب سایت. اما از قرار معلوم جنس بالاترین خیلی خوب و مرغوب است و غیرقابل ترک کردن! دلیل اصلی اعتیاد من به بالاترین، میزان و حجم بالای اطلاعات و اخباری است که در این وب سایت ارسال میشود. یعنی تشنه این جنبه بالاترین هستم. به خصوص اینکه این اطلاعات را کاربران بالاترین تهیه میکنند. یعنی اعم از تولید محتوا که کار وبلاگ نویسان و صاحب نظران است، کار ترجمه و یا پیدا کردن نوشتهها، مطالب، عکسها، ویدیوها و سایر موارد. یک شبکه اجتماعی، یک وب سایت اشتراک گذاشتن محتوا و یک رسانه وب دو جذاب و دوست داشتنی.
شاید خیلی از کاربران و خوانندگان بالاترین مانند من باشند. حالا نه شبیه من، بلکه از جنبههای دیگر. به هر حال شاید روزی از بالاترین بروم و یا میزان فعالیت خود را متعادل و محدود کنم. اما فعلاً و در حال حاضر همین بالامعتادی را عشق است. اسیرتم...
اشتراک در:
پستها (Atom)