خوب یا بد بودن یک جامعه نتیجه و محصول کارهای زنان و مردان آن جامعه است، نه فقط مردان... نگاه مطلق یا سیاه و سفید به پدیدههای اجتماعی از پایه و اساس باطل است. چون اعضای جامعه، سیستمهای اجتماعی و گروههای اجتماعی (از جمله خانواده) را انسانها تشکیل میدهند و انسان (چه زن چه مرد) خاکستری است. یعنی هر انسانی مجموعهای از صفات و ویژگیهای مختلف است. صفات خوب و صفات بد. هیچکسی نه خوب مطلق است و نه بد مطلق یا به عبارتی نه سفید است و نه سیاه. زن بودن یا مرد بودن خصوصیات مشترکی را برای هر یک از این دو جنس به ارمغان میآورد که انسانها را از لحاظ جنسیتی به دو گروه مونث و مذکر تقسیم میکند. هر کدام هم دارای خصوصیات خاص خود هستند. اما این به معنی شبیه بودن و یکسان بودن همه زنان در گروه زن و همه مردان در گروه مرد نیست. یعنی نه همه خانمها فرشته هستند و نه همه آقایان بدجنس، ظالم و زورگو! نه همه خانمها خوب و بیتقصیر هستند و نه همه آقایان مردسالار، چشم چران، متلک گو یا هر فلان و بهمانی دیگر!
تمام تحلیلهایی هم که بر اساس نگاه مطلق (سیاه و سفید) نوشته میشوند دچار این مشکل هستند که همه چیز را از یک زاویه و یک دیدگاه خاص و محدود بررسی میکنند و کاری به بقیه شرایط، عوامل و پارامترهای مهم و موثر در بروز یک پدیده اجتماعی - انسانی ندارند. در نتیجه چنین تحلیلهایی شاید بتوانند موضوعی را بیان کنند، اما در ارائه راهکار و راه حل دچار ضعف و خطا هستند. چون همه چیز را نادیده گرفتهاند و یک طرفه به قاضی رفتهاند.
جامعه فعلی ایران محصول یک شب یا دو شب، یک روز یا دو روز نیست که گروهی خاص (مثلاً مردان) فقط سازنده و به وجود آورنده آن باشند و در نتیجه مسئول و همه کاره محسوب شوند. جامعه فعلی ایران نتیجه یک پروسه طولانی چند هزار ساله است. مردسالاری، زن ستیزی و نگاه جنسیتی - ابزاری به زنان و دختران حاصل پارامترهای زیادی از جمله سیاست، مذهب، جامعه، فرهنگ، عرف، سنت، رسم و رسوم، آموزش، پرورش، تربیت، خانواده و ... است. یعنی در این پروسه خود زنان هیچ نقشی نداشتهاند؟! اگر پسری با عقاید ضد زن و مردسالارانه رشد میکند، تربیت میشود، بزرگ میشود، وارد جامعه میشود و در نهایت زندگی، فکر و ذکرش، کار و تفریحش به آزار و اذیت زنان و دختران ختم میشود. آیا پدر او خواسته است که او تبدیل به چنین انسانی شود؟ آیا مادر او هیچ نقشی در تولید این پدیده انسانی و اجتماعی نداشته است؟ معلم چطور؟ دبیر چطور؟ مسئولان حکومتی و دولتمردان چطور؟ فعالان مدنی، اجتماعی و فرهنگی چطور؟ رسانهها (تلویزیون، رادیو، روزنامهها، مجلات، وب سایتها، وبلاگها و ...) چطور؟ و هزار و یک عامل دیگر.
هر انسانی محصول افکار، اندیشهها و عقاید خودش، پدر و مادر، خانواده، محیط زندگی، سیستم آموزشی و تربیتی و سیستم حاکم بر جامعهای است که او در آن زندگی میکند. محصول خراب هنر یک گروه یا فرد خاص نیست. بلکه خروجی سیستم است. در سیستم هم همه اعضاء و بخشها نقش دارند و موثر هستند. حالا نقش هر کدام یک چیز است. ولی وقتی خروجی سیستم نامطلوب است، باید همه عوامل و بخشهای کلیدی را بررسی کرد. نه اینکه مثلاً یک جایی را مقصر دانست و بقیه را بی عیب و نقص، درست، پاک و منزه فرض کرد. اگر فقط به بخشهایی از سیستم رسیدگی شود، ممکن است در کوتاه مدت اثربخش باشد و نتیجه بدهد. اما در طول زمان و با گذشت زمان، باز برمیگردیم به سر جای اول. چون همه چیز را نادیده گرفتهایم و فقط یک عنصر/المان خاص را دلیل و عامل محصول و نتیجه نامطلوب فرض کردهایم.
تمام تحلیلهایی هم که بر اساس نگاه مطلق (سیاه و سفید) نوشته میشوند دچار این مشکل هستند که همه چیز را از یک زاویه و یک دیدگاه خاص و محدود بررسی میکنند و کاری به بقیه شرایط، عوامل و پارامترهای مهم و موثر در بروز یک پدیده اجتماعی - انسانی ندارند. در نتیجه چنین تحلیلهایی شاید بتوانند موضوعی را بیان کنند، اما در ارائه راهکار و راه حل دچار ضعف و خطا هستند. چون همه چیز را نادیده گرفتهاند و یک طرفه به قاضی رفتهاند.
جامعه فعلی ایران محصول یک شب یا دو شب، یک روز یا دو روز نیست که گروهی خاص (مثلاً مردان) فقط سازنده و به وجود آورنده آن باشند و در نتیجه مسئول و همه کاره محسوب شوند. جامعه فعلی ایران نتیجه یک پروسه طولانی چند هزار ساله است. مردسالاری، زن ستیزی و نگاه جنسیتی - ابزاری به زنان و دختران حاصل پارامترهای زیادی از جمله سیاست، مذهب، جامعه، فرهنگ، عرف، سنت، رسم و رسوم، آموزش، پرورش، تربیت، خانواده و ... است. یعنی در این پروسه خود زنان هیچ نقشی نداشتهاند؟! اگر پسری با عقاید ضد زن و مردسالارانه رشد میکند، تربیت میشود، بزرگ میشود، وارد جامعه میشود و در نهایت زندگی، فکر و ذکرش، کار و تفریحش به آزار و اذیت زنان و دختران ختم میشود. آیا پدر او خواسته است که او تبدیل به چنین انسانی شود؟ آیا مادر او هیچ نقشی در تولید این پدیده انسانی و اجتماعی نداشته است؟ معلم چطور؟ دبیر چطور؟ مسئولان حکومتی و دولتمردان چطور؟ فعالان مدنی، اجتماعی و فرهنگی چطور؟ رسانهها (تلویزیون، رادیو، روزنامهها، مجلات، وب سایتها، وبلاگها و ...) چطور؟ و هزار و یک عامل دیگر.
هر انسانی محصول افکار، اندیشهها و عقاید خودش، پدر و مادر، خانواده، محیط زندگی، سیستم آموزشی و تربیتی و سیستم حاکم بر جامعهای است که او در آن زندگی میکند. محصول خراب هنر یک گروه یا فرد خاص نیست. بلکه خروجی سیستم است. در سیستم هم همه اعضاء و بخشها نقش دارند و موثر هستند. حالا نقش هر کدام یک چیز است. ولی وقتی خروجی سیستم نامطلوب است، باید همه عوامل و بخشهای کلیدی را بررسی کرد. نه اینکه مثلاً یک جایی را مقصر دانست و بقیه را بی عیب و نقص، درست، پاک و منزه فرض کرد. اگر فقط به بخشهایی از سیستم رسیدگی شود، ممکن است در کوتاه مدت اثربخش باشد و نتیجه بدهد. اما در طول زمان و با گذشت زمان، باز برمیگردیم به سر جای اول. چون همه چیز را نادیده گرفتهایم و فقط یک عنصر/المان خاص را دلیل و عامل محصول و نتیجه نامطلوب فرض کردهایم.