۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

آقای پادشاه عربستان! با دم شیر بازی نکن، بترس از روزی که این شیر دوباره به پا خیزد

در حال حاضر ایران یک شیر زخمی است. اما روزگار و تاریخ به خوبی نشان داده است که این شیر همیشه شیر باقی مانده است. شاید به خاطر زخم‏های زمانه و ناملایمات روزگار، زمان‏هایی ضعیف و رنجور شده باشد، اما هیچگاه از نفس نیفتاده است. صدام حسین بعثی هم فکر می‏کرد که شکار آسانی را انتخاب کرده است، اما شیردلان ایرانی به او ثابت کردند که فاصله خواب و خیال با واقعیت، از زمین تا آسمان است. قطعاً روزی فرا خواهد رسید که این شیر به زندگی باز گردد و دوباره به پا خیزد. درست است که فعلاً مزه شیرین نفت و دلارهای نفتی موجب شیرین زبانی و شکرگویی شما شده است ولی بهتر است، شما و دوستان اماراتیت زودتر از خواب خرگوشی خود بیدار شوید. چون طولانی شدن این خواب برای سلامتیتان بسیار ضرر خواهد داشت.

۱۳۸۹ خرداد ۲۸, جمعه

آقای موسوی عزیز! لطفاً به جای جنبش ایرانی - اسلامی، به جنبش ایرانی - انسانی فکر کنید

جنبش ایرانی - اسلامی یعنی تکرار قصه‏های تلخ گذشته... انسانیت را معیار کار قرار دهیم... بیانیه هجدهم ارائه شده توسط شما دارای نکات خوب و مثبتی می‏باشد. اما ایرادات واشکالاتی هم به آن وارد است. از جمله همین اصطلاح جنبش ایرانی - اسلامی! ایرانی بودن همه مردم ایران را پوشش می‏دهد، ولی اسلامی بودن هرگز این گونه نبوده، نیست و نخواهد بود. حتی اگر معیار کار اکثریت باشند، باز هم در درجه اول حقوق اقلیت و گروههای غیرمسلمان نادیده گرفته شده است و در درجات بعدی حقوق خیلی از گروههای مسلمان (مخصوصاً اهل سنت) هم با این تعاریف محدود زیر سوال می‏رود. حتی استفاده از این عنوان اسلامی سال‏ها است که باعث رنجش خاطر خیلی از مسلمانان و مذهبی‏ها شده است. چون تعریفی که از اسلام در ایران وجود دارد، محدود به نوعی از این مذهب با یک گرایش سیاسی - اجتماعی خاص است که علاوه بر تقسیم مردم به مسلمان و غیرمسلمان، خود مسلمانان را هم دسته بندی می‏کند. یعنی همان قضیه خودی - غیر خودی یا ایرانی و ایرانی تر. آیا شما دوست دارید که دوباره همان اشتباهات گذشته تکرار شود؟ مهم نیست که تصور شما از این واژه چیست. واقعیت این است که به دلیل مقدس فرض کردن مذهب، همیشه نتیجه پایانی با آن چیزی که در ذهن بوده است، 180 درجه متفاوت است.

اما پیشنهاد من این است که جنبش سبز مردم ایران باید جنبش ایرانی - انسانی باشد. جنبشی که پیام آن صلح و دوستی با همه مردم جهان و اولویت اصلی آن اتحاد و همدلی همه مردم ایران و گوش دادن به خواسته‏های همه گروههای قومی، مذهبی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران باشد. انسانیت مفهوم بزرگ و عمیقی است که همه خوبی‏ها را پوشش می‏دهد و هر عقیده و اندیشه‏ای را می‏تواند در درون خود جای دهد و بپذیرد. یعنی پلورالیسم (تکثرگرایی) واقعی. البته عقاید و اندیشه‏هایی که در خدمت مردم باشند و نه عقاید انسان ستیز.

اگر معیار ملیت مشترک و از آن والاتر یعنی انسانیت باشد، باور کنید که صدای ما رساتر خواهد بود. مگر خود شما نمی‏گویید که جنبش سبز باید تکثرگرا (پلورالیستی) باشد؟ اگر واقعاً به چنین چیزی اعتقاد دارید، پس بدانید که اصطلاح جنبش ایرانی - اسلامی باز هم نوعی انحصارطلبی و محدود سازی است که خیلی‏ها را نه پوشش می‏دهد و نه باعث ایجاد علاقه و انگیزه نسبت به این حرکت مردمی می‏شود.

۱۳۸۹ خرداد ۱۵, شنبه

خرداد 1388 زمانی بود که به ایران، ایرانی بودن و هموطنان خود افتخار کردم

از گروه تحریمی‏ها بودم. چون اعتقادی به انتخابات این مدلی نداشتم. آن را در حد یک شعبده بازی و نمایش می‏دانستم و شرکت در آن را کاملاً بی فایده می‏دانستم. اما پارسال و در خرداد ماه و بعد از صحبت‏هایی که با افراد مختلفی در این زمینه داشتم، تصمیم گرفتم که در انتخابات شرکت کنم. هدف من از شرکت در انتخابات گفتن یک "نه بزرگ" به خیلی‏ها و خیلی چیزها بود. حتی با آنکه احتمال تقلب را هم در نظر گرفته بودم، باز هم ناامید نشدم و خیلی‏ها را تشویق کردم که حتماً در انتخابات شرکت کنند. چون هر نتیجه‏ای که کسب می‏شد، ما بازنده نبودیم (و خودتان هم بهتر می‏دانید که در نهایت چه کسانی باختند). روز موعود یعنی بیست و دوم خرداد فرا رسید و رأی سبز خودم را نوشتم و کاری را که باید انجام می‏دادم، به سرانجام رساندم.

فردای آن روز یعنی شنبه، از دیدن نتایج اولیه بسیار ناراحت شدم (با آن که احتمال چنین کاری بود). به خاطر مردم ناراحت بودم. چون هر کسی که فضای رقابت و تبلیغات انتخاباتی را دیده بود و پای صحبت مردم نشسته بود، به خوبی می‏دانست که چه نتیجه‏ای بعد از پایان انتخابات رقم خواهد خورد و یا انتخابات این گونه به پایان نخواهد رسید.

اما همان روز اتفاقی رخ داد که دوباره امیدوار شدم. فیلمی از اعتراضات مردم تهران از طریق اینترنت به دستم رسید. فیلم را که نگاه کردم، خیلی خوشحال شدم. باور نمی‏کردم که بخواهد اعتراضی آن هم در همان روز صورت بگیرد. اما جمعیت زیاد معترضین نشان داد که ایرانی هنوز زنده است و اجازه نمی‏دهد حق پایمال شود. اشک شوق و امید از چشمانم سرازیر شده بود. وقایع سال 1388 و آن روزها (به خصوص ماه خرداد و روز بیست و پنجم این ماه) به من نشان داد که مردم ایران راه تازه‏ای را انتخاب کرده‏اند و حضور افرادی مانند من در انتخابات بی فایده نبوده است. راهی که باید مسیر درستی را انتخاب کند و نیازها و خواسته‏های همه مردم ایران (از هر گروه قومی، مذهبی، سیاسی، اجتماعی و ...) را در نظر بگیرد و به یک نتیجه فراگیر برای همه مردم ایران برسد. آن روزها، روزهایی بودند که به ایران، ایرانی و هموطنان خود افتخار کردم و دوباره ثابت شد که: ما همه با هم هستیم.

۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

آن چیزی که هرگز نباید آن را فراموش کنیم: مذهبی = بی مذهب = انسان

همه باید با هم زندگی، سرنوشت و آینده خود را بسازیم، زندگی و آینده همه ما به هم بستگی دارد... زمانی مسلمان و به شدت پایبند و معتقد به احکام و اعتقادات اسلامی بودم. اما سال‏ها است که دیگر مسلمان نیستم. شاید نامم مرتد، از دین برگشته، کافر، بی خدا، ملحد، بی مذهب و یا هر چیز دیگری باشد. نه در زمان مسلمانی خود علاقه‏ای داشتم که همه را به زور به فردی مانند خود (از لحاظ عقیدتی و مذهبی) تبدیل کنم و همه مانند من باشند و نه در حال حاضر به دنبال چنین تفکری هستم. با داشتن نگاه مطلق (سیاه - سفید) به هر دو گروه هم مخالف هستم. یعنی اینکه هر یک از دو گروه بیایند و بگویند که مثلاً همه مذهبی‏ها فلان هستند و یا همه بی‏مذهبان بهمان! ما همه انسان هستیم. انسان هم مجموعه‏ای از صفات، ویژگی‏ها، اخلاق، رفتارها، عقاید و اندیشه‏های مختلف، گوناگون و متفاوت است. هر کسی خوبی‏ها و بدی‏هایی دارد. انسان‏ها خاکستری رنگ هستند. هیچکسی هم نمی‏تواند ادعا کند که تمام کارهایش درست و بدون عیب و ایراد است و به صرف داشتن عقیده و اندیشه‏ای خاص تمام کارهای او قابل توجیه و باید مورد پذیرش باشند. تعصب افراطی و ساختن بت از عقاید و اندیشه‏ها برای خود، به مرور زمان انسان را از دیگرانی که مانند او نیستند و مانند او نمی‏اندیشند، دور خواهد ساخت و انزوا و تنهایی را به دنبال خواهد داشت. انسانی که در ذهن و باور خودش مرتب مقدسات تولید کند و در حریم این مقدسات جای هیچ گونه نقد و پرسشگری وجود نداشته باشد، زندگی برای خودش تلخ و سخت خواهد بود. چون دوست دارد که دیگران هم مانند او چنین حریم‏ها و مقدساتی داشته باشند و همه در مسیر جریان فکری او در حال حرکت باشند. چنین چیزی اصلاً امکان پذیر نیست. چون هر کدام از ما انسانی است که شبیه دیگران نیست. در هر جامعه و گروهی اشتراکاتی وجود دارد، اما هر فردی دارای ویژگی‏ها، عقاید و اندیشه‏های خاص خودش هم است. به اصطلاح هر کسی خودش است. یک انسان با هویتی منحصر به خود آن فرد. پرسشگری، نقد، بحث و گفتگو درباره باورها، عقاید و اندیشه‏ها لازم است. چون روحیه انسان همین است. یعنی همیشه به دنبال یاد گرفتن و آموختن است. اما باید دقت کرد که این کار به توهین، فحاشی، ناسزا گویی و انسان ستیزی آلوده نشود. آزادی بیان و داشتن عقاید و اندیشه‏های متفاوت حق همه افراد است. اما این به معنی آزاد بودن فحاشی و توهین، ترویج کلمات رکیک، انسان ستیزی (مذهبی، قومی، ملی، کشوری، ناحیه‏ای، منطقه‏ای و ...) نیست. هر فرد یا گروهی می‏تواند نظر خودش را بیان کند. ولی متأسفانه در جامعه ایران دو حالت بیشتر به چشم می‏خورند که همین تفکرات همیشه ما را به عقب و گذشته هدایت کرده و باعث پسرفت بوده‏اند:

دیدگاه یک - هیچکسی حق حرف زدن ندارد! فقط ما و گروه ما خوب هستیم و درست فکر می‏کنیم و درست کار انجام می‏دهیم. کار را به ما بسپارید. شما ساکت باشید و از ما حمایت کنید. همه مثل ما فکر می‏کنند!! در پایان کار هم برای شماها یک فکری خواهیم کرد و جایگاهی در نظر خواهیم گرفت. ما از خود شما بهتر می‏دانیم که چه چیزی به صلاح همه است و نیازی به نظرات و ایده‏های شما نداریم. ما از خود شما بیشتر به نیازها و حق و حقوقتان آگاه هستیم. پس لطفاً خفه شوید و کارتان فقط اتحاد و حمایت باشد.

دیدگاه دو - همه نفهم، احمق و نادان هستند! چرا؟! چون مثل من و گروه من فکر نمی‏کنند. چون به ساز گروه ما نمی‏رقصند. چون کارهای ما را تأیید نمی‏کنند. چون از ما نیستند. ما فحش می‏دهیم، چون ما این حق را داریم. ولی اگر آنها به ما فحش بدهند، خیلی بد است و باید اعدام بشوند! ما علامه دهر هستیم. حتی اگر نظر و دیدگاهی هم بود که درست و منطقی باشد و یا حتی در صورت درست نبودن به صورت منطقی بیان شده باشد، چون با تعصبات و مقدسات ذهنی ما ناسازگاری دارد، فاقد ارزش است و باید آن را قبول نکرد. صاحب دیدگاه و نظری هم که مخالف ما است، لایق همه گونه انگ، توهین، برچسب و تهمتی است. همه دشمن ما هستند. فقط ما و هر کسی که مثل ما باشد و مثل ما فکر کند، خوب است و همه کارهایش بدون ایراد، اشکال، عیب و نقص می‏باشد. حق و حقیقت فقط متعلق به ما، سخنان، عقاید و اندیشه‏های ما است. ما حق طلب هستیم و این به ما اجازه هر کاری را می‏دهد.

چه آن زمانی که مسلمان بودم و چه در حال حاضر، تنها یک چیز برای من مهم بوده و مهم و ارزشمند باقی خواهد ماند: انسانیت و انسان‏ها.

انسانیتی که باعث رشد و پیشرفت همه مردم ایران بشود. انسانیتی که محدود به رنگ، نژاد، قومیت، مذهب، عقاید سیاسی - اجتماعی و ... نباشد. جامعه ایران، امروز بیشتر از هر چیز دیگری نیازمند اخلاق و انسانیت است. دو عنصری که در خیلی جاها یا کاملاً حذف شده‏اند، یا کمرنگ و بی ارزش شده و مورد توجه نیستند و یا اخلاق و انسانیت مترادف با ساده لوحی، حماقت، نادانی، زرنگ نبودن! و ... شده است. وقتی از اصول و ارزش‏های انسانی غافل شویم، کارهایمان هیچ سرانجامی نخواهد داشت. شاید به نتیجه‏ای برسیم که بتوان نام آن را موفقیت یا پیروزی گذاشت. اما این نتایج همه مقطعی، سطحی و زود گذر بوده و اثرات آن هم به زودی از بین خواهند رفت. شاید هم در گذر زمان آثار و تبعات منفی خود را نشان دهند.

مرزبندی بین انسان‏ها (مخصوصاً از نوع مذهبی و قومی آن) در تضاد کامل با اصول انسانی و حقوق انسان‏ها است. عده‏ای خودی باشند و دیگران غیرخودی و بیگانه. در یک جامعه هر حرکت سیاسی - اجتماعی که به نام آزادی و دموکراسی باشد، ولی اسیر دایره تنگ نظری و حذف عقاید و اندیشه‏های متفاوت باشد، حتی در صورت پیروزی، در عمل و در واقعیت چیز خاصی کسب نکرده است. چون خیلی‏ها را از خود دور کرده است. افراد و گروههایی که اعضای همین جامعه و سیستم هستند و نقش ایشان انکار شده است و نتیجه چنین حرکت‏هایی آن است که دوباره یک سیستم معیوب و ناقص تولید می‏شود که عده‏ای از آن راضی و عده‏ای از آن ناراضی هستند. سیستمی مشابه همان سیستم قبلی که با آن مخالف بودیم و برای حذف آن و جایگزینی با یک نظام بهتر تلاش می‏کردیم! ولی در نهایت برگشته‏ایم به همان جایی که قبلاً بودیم. دوباره روز از نو، روزی از نو.

ما ایرانیان باید از شکست‏های تاریخی خود (در همه زمینه‏ها) درس عبرت بگیریم. دوباره کارها و راههای نادرست و غلط گذشتگان را انتخاب نکنیم و مشغول تکرار مکررات نشویم. بهتر است کمی هم به دیگر مردم جهان نگاه کنیم، درس یاد بگیریم، نکته‏هایی بیاموزیم و ببینیم که مثلاً اروپاییان چگونه توانستند خود را از آن شرایط سخت و ناگوار دوران قرون وسطی رها و آزاد کرده و به چنین جایگاه بزرگی در زمینه نوع حکومت، دموکراسی، سکولاریسم، پلورالیسم، حقوق بشر، انسانیت، علم، دانش، پیشرفت، مدرنیته، تفکر جهانی شدن و خیلی چیزهای دیگر برسند. لازمه رسیدن به این نقطه و تحقق این چیزها در گرو اتحاد و همکاری همه مردم ایران است. انتظار معجزه در زمان کم را هم نباید داشت. چون تاریخ همه کشورهای مدرن، پیشرفته و دموکرات جهان به خوبی نشان می‏دهد که این حرکت باید آرام، پیوسته و مستمر باشد تا به پیروزی برسد. به امید آن روز.