۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه

«بالاترینی‏ها» سرمایه واقعی بالاترین هستند

ارزش بالاترین به بالاترینی‏ها است... پارسال در چنین روزی دعوت نامه بالاترین به دستم رسید، حسابی ذوق مرگ! شدم. سریع ثبت نام کردم و بعد از ثبت نام داستان زندگی من در بالاترین شروع شد و تا به امروز ادامه دارد. بالاترین به من خیلی کمک کرده است تا بتوانم عقاید و اندیشه‏های خودم را با دیگران در میان گذاشته و بحث و تبادل نظر کنیم. بالاترین یک دوست و رسانه خوب برای من بوده است. یک تشکر ویژه از این لحاظ به بالاترین و مدیران آن بدهکارم. اما ارزشمندترین بخش بالاترین برای من کاربران بالاترین هستند.


کاربرانی که انرژی و زمان زیادی را صرف پیدا کردن مطالب خواندنی، نوشتن مطلب (وبلاگ نویسان)، ترجمه مطالب و تولید محتوا به شکل‏های مختلف می‏کنند و با ارسال آن به بالاترین هم به بالاترین رونق می‏بخشند و هم دیگران را در داشته‏های خود سهیم می‏کنند. زیبایی بالاترین همین است. مفهوم Social Bookmarking در دنیای وب و اینترنت.


یکی از اصلی ترین دلایل حضور و فعالیت من در بالاترین (فارغ از بحث اعتیاد و بالامعتاد بودن)، بالاترینی‏ها یا همان کاربران بالاترین هستند. چون تنوع عقاید، اندیشه‏ها، نوشته‏ها و لینک‏های ارسالی و تلاش و زحمات کاربران باعث می‏شود که جامعه بالاترین یکنواخت نباشد و برای خیلی از افراد زمینه فعالیت در بخش‏های مختلف وجود داشته باشد. البته قطعاً امکانات بیشتری مورد نیاز است که باید در برنامه کاری و توسعه بالاترین لحاظ شود و مورد توجه مدیران آن قرار بگیرد.


همکاری دو طرفه و تعامل کاربران بالاترین با تیم مدیریت بالاترین و بالعکس، راه پیشرفت این جامعه مجازی و شبکه اجتماعی است که باید هم توسط ما (بالاترینی‏ها) و هم توسط مدیریت بالاترین مورد توجه قرار گیرد. به امید پیشرفت این رسانه خوب ایرانی و به امید پیشرفت و آزادی ایران عزیز...

۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه

دوستان گرامی! بلوچ و بلوچستان را تنها رها نکنید، ایران فقط تهران نیست

آن شعار فراموش نشدنی پارسال را یادتان هست؟ شعار زیبای ایرانی باغیرت، حمایت، حمایت... بلوچ هم ایرانی است... یکی از خودمان... پس لطفاً آرمان‏ها وشعارهای خودمان را فراموش نکنیم... چه بسیار جوانانی که در سراسر ایران مانند ندا آقا سلطان بودند و برای آزادی ایران از جان خود گذشتند... دوستان سبزاندیش... بچه‏های خوب جنبش سبز... ایرانیان... ای انسان‏ها... نمی‏دانم این قصه تلخ و سراسر غصه را از کجا شروع کنم... باز حادثه تلخی در زاهدان رخ داد و دوباره نگاهها به سمت یکی از فراموش شده ‏ترین مناطق ایران جلب شد. منطقه‏ای که مگر با چنین اخباری در صدر کانون توجهات بقیه مردم ایران قرار بگیرد. در غیر این صورت کسی به جزء مردم دردمند این منطقه و افرادی که از نزدیک درد و رنج بلوچ را دیده و لمس کرده‏اند، از این مردم و این منطقه نه خبری دارد و نه حالی می‏پرسد. شاید اگر بلوچ و بلوچستان را مظلومترین گروه و منطقه ایران بنامم، زیاد به بیراهه نرفته باشم.

سال‏های سال است که بلوچ گرفتار تبعیض و ظلم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی و ... است. اما اصالت خودش یعنی ایران و ایرانی بودن را رها نکرده است. چون ایران را دوست دارد. چون خودش را ایرانی می‏داند. اما چنان بلایی بر سر این قوم متمدن، با فرهنگ و اصیل ایرانی آورده‏اند که تن او را به شدت زخمی و مجروح کرده است. خیلی از جوانان و نوجوانان بلوچ، فرزندان رشید ایران زمین، گل‏های تازه شکفته‏ای بودند که به دست نامردان روزگار و دشمنان ایران و ایرانی کشته و شهید شده‏اند. درست مانند خواهر شهیدمان ندا آقا سلطان. چه بسیار مادرانی که در این منطقه داغدار فرزندان خود شده‏اند و رنج، غم و اندوه از دست دادن فرزندان خود را تحمل می‏کنند. درست مانند مادر ندا.

در زمان جنگ ایران - عراق، جوانان زیادی از این استان و منطقه بدون هیچ چشم داشتی و به خاطر ایران به جبهه‏های جنگ رفتند. مانند بقیه مردم ایران. مانند خیلی از کسانی که آن روزها، از همه چیز خود برای ایران و ایرانی گذشتند. خیلی از دور افتاده ترین روستاهای این استان دارای چند شهید است. اما امروز همان روستا هیچ چیزی ندارد، به جزء تابلویی از نام شهیدان خود.

پارسال و در هنگام انتخاب، اکثریت مطلق مردم بلوچ، به خصوص جوانان آزاد اندیش بلوچ، سبز بودند و رأی سبز خود را همراه با بقیه مردم ایران نوشتند. بعد از بیست و دوم خرداد، مردم بلوچ به شدت پیگیر اخبار و حرکت آزادی خواهانه مردم تهران از طریق ماهواره و رسانه‏هایی چون صدای آمریکا (VOA) و BBC بودند. همدلی و اتحاد بهترین، بزرگترین و ارزشمندترین کاری بود که از دست این مردم بر می‏آمد و آن را نسبت به سایر هموطنان خود به خصوص مردم تهران به خوبی نشان دادند. چه بسیار اشک‏هایی که با دیدن تصاویر صورت خونین و مظلوم ندا آقا سلطان و فیلم شهادت او، از چشمان خواهران و مادران بلوچ و هموطن ندا جاری شد... چه بسیار جوانان بلوچی که دوست داشتند، دست در دست مردم تهران، علیه ظلم و ستم مبارزه کنند و فریاد بزنند و ...

اما قصدم از نوشتن این مطلب چه بود. می‏خواستم بگویم که کوچکترین کاری که از دست ما بر می‏آید، این است که حداقل هموطنان بلوچ خود را در فضای مجازی و رسانه‏هایی چون بالاترین تنها نگذاریم. به یادشان باشیم و اگر توانستیم در حمایت از ایشان هر کاری که از دستمان بر می‏آید، انجام دهیم و دریغ نورزیم. اینجاست که شعارهای زیبایمان معنی و مفهوم پیدا می‏کند: ایرانی باغیرت، حمایت، حمایت...

۱۳۸۹ تیر ۱۹, شنبه

اعتیاد به بالاترین: من یک «بالامعتاد» هستم

حدود یک سال است که به بالاترین معتاد شده‏ام... نمی‏دانم چرا هر بار که به بالاترین سر می‏زنم و یا وارد آن می‏شوم (Log in)، فکر می‏کنم که مانند معتادی هستم که مشغول تزریق است و یا پای بساط منقل و وافور نشسته است... تا قبل از عضویت در بالاترین و زمانی که فقط خواننده مطالب این وب سایت بودم، همیشه با خودم می‏گفتم: مگر بالاترین چه چیز خاصی دارد که ملت برای عضویت و فعالیت در آن، سر و دست می‏شکنند؟ از میزان علاقه و فعالیت بعضی از کاربران تعجب می‏کردم. تا اینکه تصمیم گرفتم خودم هم وارد این گود شوم. یک دعوت نامه‏ عضویت به دستم رسید و ثبت نام کردم. بعد از چند روز فعالیت تازه حساب کار دستم آمد و خودم هم گرفتار شدم! تبدیل به یکی از کاربرانی شدم که شاید میزان فعالیتم از نظر بعضی از دوستان، کاربران و خوانندگان به میزان زیادی افراطی است. شاید هم عادی باشد.

بارها غزل خداحافظی خوانده‏ام و حتی به میزان چند روز، یک هفته، دو هفته و تا یک ماه در بالاترین فعالیت نکرده‏ام. اما دوباره برگشته‏ام. البته بعضی از این وقفه‏ها و عدم حضورها جنبه شخصی و نه ترک «اعتیاد به بالاترین» داشته است.

بالاترین و جامعه بالاترینی به بخشی از زندگی من و زندگی اینترنتی من تبدیل شده است. میزان علاقه‏ای که به بالاترین دارم، به هیچ وجه قابل مقایسه با بقیه وب سایت‏ها، وبلاگ‏ها و امکانات دنیای وب و اینترنت نیست. یعنی اعتیاد به وب سایت‏هایی مانند فیس بوک و امثال آن را مدت‏ها است که کنار گذاشته‏ام. یا به این وب سایت‏ها سر نمی‏زنم و یا هر چند ماه یک بار آن هم فقط برای جلوگیری از حذف و پاک شدن خودکار حساب کاربری به دلیل عدم فعالیت در آن وب سایت. اما از قرار معلوم جنس بالاترین خیلی خوب و مرغوب است و غیرقابل ترک کردن! دلیل اصلی اعتیاد من به بالاترین، میزان و حجم بالای اطلاعات و اخباری است که در این وب سایت ارسال می‏شود. یعنی تشنه این جنبه بالاترین هستم. به خصوص اینکه این اطلاعات را کاربران بالاترین تهیه می‏کنند. یعنی اعم از تولید محتوا که کار وبلاگ نویسان و صاحب نظران است، کار ترجمه و یا پیدا کردن نوشته‏ها، مطالب، عکس‏ها، ویدیوها و سایر موارد. یک شبکه اجتماعی، یک وب سایت اشتراک گذاشتن محتوا و یک رسانه وب دو جذاب و دوست داشتنی.

شاید خیلی‏ از کاربران و خوانندگان بالاترین مانند من باشند. حالا نه شبیه من، بلکه از جنبه‏های دیگر. به هر حال شاید روزی از بالاترین بروم و یا میزان فعالیت خود را متعادل و محدود کنم. اما فعلاً و در حال حاضر همین بالامعتادی را عشق است. اسیرتم...