۱۳۸۹ خرداد ۱۵, شنبه

خرداد 1388 زمانی بود که به ایران، ایرانی بودن و هموطنان خود افتخار کردم

از گروه تحریمی‏ها بودم. چون اعتقادی به انتخابات این مدلی نداشتم. آن را در حد یک شعبده بازی و نمایش می‏دانستم و شرکت در آن را کاملاً بی فایده می‏دانستم. اما پارسال و در خرداد ماه و بعد از صحبت‏هایی که با افراد مختلفی در این زمینه داشتم، تصمیم گرفتم که در انتخابات شرکت کنم. هدف من از شرکت در انتخابات گفتن یک "نه بزرگ" به خیلی‏ها و خیلی چیزها بود. حتی با آنکه احتمال تقلب را هم در نظر گرفته بودم، باز هم ناامید نشدم و خیلی‏ها را تشویق کردم که حتماً در انتخابات شرکت کنند. چون هر نتیجه‏ای که کسب می‏شد، ما بازنده نبودیم (و خودتان هم بهتر می‏دانید که در نهایت چه کسانی باختند). روز موعود یعنی بیست و دوم خرداد فرا رسید و رأی سبز خودم را نوشتم و کاری را که باید انجام می‏دادم، به سرانجام رساندم.

فردای آن روز یعنی شنبه، از دیدن نتایج اولیه بسیار ناراحت شدم (با آن که احتمال چنین کاری بود). به خاطر مردم ناراحت بودم. چون هر کسی که فضای رقابت و تبلیغات انتخاباتی را دیده بود و پای صحبت مردم نشسته بود، به خوبی می‏دانست که چه نتیجه‏ای بعد از پایان انتخابات رقم خواهد خورد و یا انتخابات این گونه به پایان نخواهد رسید.

اما همان روز اتفاقی رخ داد که دوباره امیدوار شدم. فیلمی از اعتراضات مردم تهران از طریق اینترنت به دستم رسید. فیلم را که نگاه کردم، خیلی خوشحال شدم. باور نمی‏کردم که بخواهد اعتراضی آن هم در همان روز صورت بگیرد. اما جمعیت زیاد معترضین نشان داد که ایرانی هنوز زنده است و اجازه نمی‏دهد حق پایمال شود. اشک شوق و امید از چشمانم سرازیر شده بود. وقایع سال 1388 و آن روزها (به خصوص ماه خرداد و روز بیست و پنجم این ماه) به من نشان داد که مردم ایران راه تازه‏ای را انتخاب کرده‏اند و حضور افرادی مانند من در انتخابات بی فایده نبوده است. راهی که باید مسیر درستی را انتخاب کند و نیازها و خواسته‏های همه مردم ایران (از هر گروه قومی، مذهبی، سیاسی، اجتماعی و ...) را در نظر بگیرد و به یک نتیجه فراگیر برای همه مردم ایران برسد. آن روزها، روزهایی بودند که به ایران، ایرانی و هموطنان خود افتخار کردم و دوباره ثابت شد که: ما همه با هم هستیم.