۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

آن چیزی که هرگز نباید آن را فراموش کنیم: مذهبی = بی مذهب = انسان

همه باید با هم زندگی، سرنوشت و آینده خود را بسازیم، زندگی و آینده همه ما به هم بستگی دارد... زمانی مسلمان و به شدت پایبند و معتقد به احکام و اعتقادات اسلامی بودم. اما سال‏ها است که دیگر مسلمان نیستم. شاید نامم مرتد، از دین برگشته، کافر، بی خدا، ملحد، بی مذهب و یا هر چیز دیگری باشد. نه در زمان مسلمانی خود علاقه‏ای داشتم که همه را به زور به فردی مانند خود (از لحاظ عقیدتی و مذهبی) تبدیل کنم و همه مانند من باشند و نه در حال حاضر به دنبال چنین تفکری هستم. با داشتن نگاه مطلق (سیاه - سفید) به هر دو گروه هم مخالف هستم. یعنی اینکه هر یک از دو گروه بیایند و بگویند که مثلاً همه مذهبی‏ها فلان هستند و یا همه بی‏مذهبان بهمان! ما همه انسان هستیم. انسان هم مجموعه‏ای از صفات، ویژگی‏ها، اخلاق، رفتارها، عقاید و اندیشه‏های مختلف، گوناگون و متفاوت است. هر کسی خوبی‏ها و بدی‏هایی دارد. انسان‏ها خاکستری رنگ هستند. هیچکسی هم نمی‏تواند ادعا کند که تمام کارهایش درست و بدون عیب و ایراد است و به صرف داشتن عقیده و اندیشه‏ای خاص تمام کارهای او قابل توجیه و باید مورد پذیرش باشند. تعصب افراطی و ساختن بت از عقاید و اندیشه‏ها برای خود، به مرور زمان انسان را از دیگرانی که مانند او نیستند و مانند او نمی‏اندیشند، دور خواهد ساخت و انزوا و تنهایی را به دنبال خواهد داشت. انسانی که در ذهن و باور خودش مرتب مقدسات تولید کند و در حریم این مقدسات جای هیچ گونه نقد و پرسشگری وجود نداشته باشد، زندگی برای خودش تلخ و سخت خواهد بود. چون دوست دارد که دیگران هم مانند او چنین حریم‏ها و مقدساتی داشته باشند و همه در مسیر جریان فکری او در حال حرکت باشند. چنین چیزی اصلاً امکان پذیر نیست. چون هر کدام از ما انسانی است که شبیه دیگران نیست. در هر جامعه و گروهی اشتراکاتی وجود دارد، اما هر فردی دارای ویژگی‏ها، عقاید و اندیشه‏های خاص خودش هم است. به اصطلاح هر کسی خودش است. یک انسان با هویتی منحصر به خود آن فرد. پرسشگری، نقد، بحث و گفتگو درباره باورها، عقاید و اندیشه‏ها لازم است. چون روحیه انسان همین است. یعنی همیشه به دنبال یاد گرفتن و آموختن است. اما باید دقت کرد که این کار به توهین، فحاشی، ناسزا گویی و انسان ستیزی آلوده نشود. آزادی بیان و داشتن عقاید و اندیشه‏های متفاوت حق همه افراد است. اما این به معنی آزاد بودن فحاشی و توهین، ترویج کلمات رکیک، انسان ستیزی (مذهبی، قومی، ملی، کشوری، ناحیه‏ای، منطقه‏ای و ...) نیست. هر فرد یا گروهی می‏تواند نظر خودش را بیان کند. ولی متأسفانه در جامعه ایران دو حالت بیشتر به چشم می‏خورند که همین تفکرات همیشه ما را به عقب و گذشته هدایت کرده و باعث پسرفت بوده‏اند:

دیدگاه یک - هیچکسی حق حرف زدن ندارد! فقط ما و گروه ما خوب هستیم و درست فکر می‏کنیم و درست کار انجام می‏دهیم. کار را به ما بسپارید. شما ساکت باشید و از ما حمایت کنید. همه مثل ما فکر می‏کنند!! در پایان کار هم برای شماها یک فکری خواهیم کرد و جایگاهی در نظر خواهیم گرفت. ما از خود شما بهتر می‏دانیم که چه چیزی به صلاح همه است و نیازی به نظرات و ایده‏های شما نداریم. ما از خود شما بیشتر به نیازها و حق و حقوقتان آگاه هستیم. پس لطفاً خفه شوید و کارتان فقط اتحاد و حمایت باشد.

دیدگاه دو - همه نفهم، احمق و نادان هستند! چرا؟! چون مثل من و گروه من فکر نمی‏کنند. چون به ساز گروه ما نمی‏رقصند. چون کارهای ما را تأیید نمی‏کنند. چون از ما نیستند. ما فحش می‏دهیم، چون ما این حق را داریم. ولی اگر آنها به ما فحش بدهند، خیلی بد است و باید اعدام بشوند! ما علامه دهر هستیم. حتی اگر نظر و دیدگاهی هم بود که درست و منطقی باشد و یا حتی در صورت درست نبودن به صورت منطقی بیان شده باشد، چون با تعصبات و مقدسات ذهنی ما ناسازگاری دارد، فاقد ارزش است و باید آن را قبول نکرد. صاحب دیدگاه و نظری هم که مخالف ما است، لایق همه گونه انگ، توهین، برچسب و تهمتی است. همه دشمن ما هستند. فقط ما و هر کسی که مثل ما باشد و مثل ما فکر کند، خوب است و همه کارهایش بدون ایراد، اشکال، عیب و نقص می‏باشد. حق و حقیقت فقط متعلق به ما، سخنان، عقاید و اندیشه‏های ما است. ما حق طلب هستیم و این به ما اجازه هر کاری را می‏دهد.

چه آن زمانی که مسلمان بودم و چه در حال حاضر، تنها یک چیز برای من مهم بوده و مهم و ارزشمند باقی خواهد ماند: انسانیت و انسان‏ها.

انسانیتی که باعث رشد و پیشرفت همه مردم ایران بشود. انسانیتی که محدود به رنگ، نژاد، قومیت، مذهب، عقاید سیاسی - اجتماعی و ... نباشد. جامعه ایران، امروز بیشتر از هر چیز دیگری نیازمند اخلاق و انسانیت است. دو عنصری که در خیلی جاها یا کاملاً حذف شده‏اند، یا کمرنگ و بی ارزش شده و مورد توجه نیستند و یا اخلاق و انسانیت مترادف با ساده لوحی، حماقت، نادانی، زرنگ نبودن! و ... شده است. وقتی از اصول و ارزش‏های انسانی غافل شویم، کارهایمان هیچ سرانجامی نخواهد داشت. شاید به نتیجه‏ای برسیم که بتوان نام آن را موفقیت یا پیروزی گذاشت. اما این نتایج همه مقطعی، سطحی و زود گذر بوده و اثرات آن هم به زودی از بین خواهند رفت. شاید هم در گذر زمان آثار و تبعات منفی خود را نشان دهند.

مرزبندی بین انسان‏ها (مخصوصاً از نوع مذهبی و قومی آن) در تضاد کامل با اصول انسانی و حقوق انسان‏ها است. عده‏ای خودی باشند و دیگران غیرخودی و بیگانه. در یک جامعه هر حرکت سیاسی - اجتماعی که به نام آزادی و دموکراسی باشد، ولی اسیر دایره تنگ نظری و حذف عقاید و اندیشه‏های متفاوت باشد، حتی در صورت پیروزی، در عمل و در واقعیت چیز خاصی کسب نکرده است. چون خیلی‏ها را از خود دور کرده است. افراد و گروههایی که اعضای همین جامعه و سیستم هستند و نقش ایشان انکار شده است و نتیجه چنین حرکت‏هایی آن است که دوباره یک سیستم معیوب و ناقص تولید می‏شود که عده‏ای از آن راضی و عده‏ای از آن ناراضی هستند. سیستمی مشابه همان سیستم قبلی که با آن مخالف بودیم و برای حذف آن و جایگزینی با یک نظام بهتر تلاش می‏کردیم! ولی در نهایت برگشته‏ایم به همان جایی که قبلاً بودیم. دوباره روز از نو، روزی از نو.

ما ایرانیان باید از شکست‏های تاریخی خود (در همه زمینه‏ها) درس عبرت بگیریم. دوباره کارها و راههای نادرست و غلط گذشتگان را انتخاب نکنیم و مشغول تکرار مکررات نشویم. بهتر است کمی هم به دیگر مردم جهان نگاه کنیم، درس یاد بگیریم، نکته‏هایی بیاموزیم و ببینیم که مثلاً اروپاییان چگونه توانستند خود را از آن شرایط سخت و ناگوار دوران قرون وسطی رها و آزاد کرده و به چنین جایگاه بزرگی در زمینه نوع حکومت، دموکراسی، سکولاریسم، پلورالیسم، حقوق بشر، انسانیت، علم، دانش، پیشرفت، مدرنیته، تفکر جهانی شدن و خیلی چیزهای دیگر برسند. لازمه رسیدن به این نقطه و تحقق این چیزها در گرو اتحاد و همکاری همه مردم ایران است. انتظار معجزه در زمان کم را هم نباید داشت. چون تاریخ همه کشورهای مدرن، پیشرفته و دموکرات جهان به خوبی نشان می‏دهد که این حرکت باید آرام، پیوسته و مستمر باشد تا به پیروزی برسد. به امید آن روز.